در خاطری که تویی دیگران فزاموشند . . .
پروانه ای از اعماق قلب من برخواست و همراه با فرشتگان به آسمان پرید .
و هر چه بالا و بالا تر رفت ، بزرگ و بزرگ تر و عزیز و عزیز تز شد .
و از آن پس آسمان پر ستاره ، سرشار از عطر پروانه شد .
هم اینک سراسر آسمان را سفر کرده است اما آن پروانه قلب مرا تا ابد ترک نخواهد کرد.
مرگ تلخ است و از آن تلخ تر مرگ عشق است که بی او در هر لحظه هزار بار مردن است . . .
مرگ چهره زیبای او را بوسیده و او را چنان برگ پاییز زرد کرده است...............................
دریغ که در این جانگداز ترین لحظه زندگی نه می توانی با او بروی ، و نه می توانی با او بمانی.تنها با نگاهی اشکی ، وداعی ،افسوسی
و آهی و سکوت و سکوت و سکوت او را برای همیشه و با تمام خاطرات سبزش به آغوش سرد خاک می سپاری ....
اینک بین ما دیوار های سنگی و فاصله دیدار به درازای یک عمر است و جان تنها بهائی اس برای دیدار تازه کردن . . .
نازنینا !!! امیدوارم ، روزگارت گر که بی من بگذرد خوش باد ، ای طلایی رنگ ، ای تو را چشمان من دلتنگ . . .